كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي)
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي)
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلیکیس های مطرح شده توسط استاد قلمکاریكيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي)

تعداد بازدید : 394
نویسنده پیام
modir آفلاین

مدیر کل سایت

ارسال‌ها : 10
عضويت : 24 /12 /1392
محل زندگي : اصفهان
سن : 28
یاهو : h647507
تشکر ها: 20
تشکر شده : 21
كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي)
اغلب كاربران وب از ارزش نشانه گذاري آگاهند. قابليتي كه به كاربران امكان مي دهد تا لينك هاي مربوط به سايت هاي وب سودمند را ذخيره و يادداشت كنند. اين نشانه ها بازيابي مكان اطلاعات را آسانتر مي سازند. اما آنها به يك ماشين خاص و مرورگر خاص وابسته اند و در نتيجه شما نمي توانيد آنها را با خود جابجا كنيد و يا به آساني با افراد حاضر در نقاط ديگر به اشتراك بگذاريد.

وارد عرصه نشانه گذاري جمعي شويد. كاربران اين فناوري مي توانند به جاي ذخيره سازي نشانه ها بر روي كامپيوتر روميزي ، آنها را بر روي سايت هايي ذخيره كرده يا به اشتراك بگذارند تا بتوانند با دست رسي به وب از هر جا به آنها دسترسي يابند و همچنين آنها را در اختيار سايرين قرار دهند . سايت هاي به اشتراك گذاشته شده مي توانند سايت هايي براي صفحات نشانه گذاري شده بر روي وب همگاني يا سايت هاي داخلي سازمان براي صفحات نشانه گذاري شده بر روي اينترانت سازمان باشد . نشانه ها با كليد واژه هايي برچسب گذاري مي شوند تا سازمان دهي و دسته بندي آنها آسانتر شود. ساير افراد مي توانند از اين برچسب ها براي يافتن نشانه هاي مربوط به مطالب مورد علاقه خود استفاده كنند. اين كارز مي تواند آنها را در يافتن آسانتر اطلاعات شامل منابع جديد اطلاعاتي ياري دهد.
به عنوان مثال فرض كنيد شما عضو يك تيم سازماني هستيد كه در حال تحقيق بقر روي قدرت باد است . اگر شما در وب جستجو كنيد و صفحات وبي مرتبط با اين مبحث بيابيد در سايت شبكه سازي اجتماعي بر روي دكمه نشانه گذاري (book marking) كليك كرده و براي هر يك از صفحات برچسبي ايجاد مي كنيد كه مرتبط با قدرت باد باشد . شما مي توانيد با كليك بر روي دكمه برچسب ها در سايت شبكه سازي اجتماعي فهرستي از تمامسي برچسب هايي را كه تا كنون ايجاد كرده ايد مشاهده كرده و مستند مورد نيازتان را انتخاب كنيد.
برخي افراد حتي از اين برچسب ها براي شناسايي ساير كاربران داراي علايق مشترك با خود استفاده مي كنند. از آنجا كه سايت هاي نشانه گذاري جمعي نويسنده هر نشانه را مشخص نموده و امكان دسترسي آن شخص به مستندات نشانه گذاري شده را فراهم مي كند كاربران مي توانند بدين طريق با ساير افراد علاقمند به يك موضوع خاص ارتباط برقرار كنند . اين فرآيند به افراد هم فكر امكان مي دهد تا يكديگر را بيابند و اجتماعات جديدي از كاربران ايجاد نمايند. مي توان گفت كه نشانه گذاري جمعي شبكه اي از منابع و ارتباطات ايجاد مي كند كه نمايانگر علايق و داوري هاي گروهي اطز كاربران است.

سايت هاي نشانه گذاري جمعي تحت وب در حال افزايشند كه del.icio.us كه در سال 2005 توسط ياهو خريداري شد از آن جمله است . del.icio.us براي مشتريان فردي ايجاد شده بود اما سايت هاي نشانه گذاري جمعي آن به كاربران دانشگاهي و تجاري نيز خدمات عرضه مي كند. دانشگاهيان از citeulike.org براي به اشتراك گذاري و ذخيره مقالات دانشگاهي استفاده مي كنند و محققان پزشكي و مهندسان از connotea.org براي پيگيري كنفرانس ها استفاده مي كنند. بازديدكنندگان سايت هاي نشانه گذاري جمعي مي توانند بر حسب كليد واژه، شخص ، يا شهرت و عموميت به جستجو بپردازند و نشانه ها ، برچسب ها و مدل هاي دسته بندي را كه كاربران ثبت نام كرده ايجاد كرده اند مشاهده نمايند .
IBM سرويس نشانه گذاري Dogear را براي شركت ها ايجاد كرده است . اين سرويس شامل قابليت اهراز هويت كه براي حصول اطمينان از اينكه تنها كارمندان منتخب از اين سرويس استفاده مي كنند حائز اهميت است . Dogear به كاربران درون يك شركت اجازه مي ادهد تا اطلاعات را در وب عمومي يا اينترانت داخلي سازمان جستجو و نشانه گذاري كنند . كاربران مي توانند تصميم بگيرند كه آيا تمام نشانه هاي برچسب گذاري شده يا تنها بخشي از انها را در معرض ديد عموم قرار دهند (بقيه نشانه ها محرمانه و خصوصي باقي مي مانند) . Dogear علاوه بر تسهيل به اشتراك گذاري مستندات افراد را در سازمان هاي بزرگ به يكديگر متصل مي كند و به اشتراك گذاري اطلاعات بين افراد هم تيمي را ترويج مي كند . به گفته ديويد ميلر مدير گروه تجربيات مشاركتي كاربران در شركت IBM *نشانه گذاري جمعي به شما امكان مي دهد تا ببينيد كه چه كساني به موضوعات مورد علاقه شما علاقمندند* . اگر به نظر شما نشانه گذاري هاي شخصي سودمند است مي توانيد به عضويت ان نشانه ها درآييد.
كاربران Dogear مي توانند در برچسب هاي خاص عضو شوند تا برچسب هاي جديد به طور كامل به انها ارسال شئود اما اين فناوري نقاط ضعفي نيز دارد . سايت هاي عمومي نشانه گذاري جمعي هيچ چشم اندازري در مورد نحوه سازماندهي يا برچسب گذاري منابع ارائه نمي كنند . در برخي موارد اين منجر به كاربرد ناسازگار يا فاقد سازماندهي برچسب ها مي شوند .
به عنوان مثال اگر كاربراي نشانه اي زرا با عنواهن قدرت باد براي سايتي ذخيره كند اما آن سايت را تنها با عنوان قدرت باد و نه ساير گونه هاي مرتبط انرژي برچسب گذاري نمايد ايند اطلاعات ممكن است هرگز در دسترس فردي كه به دنبال قدرت باد به عنوان يكي از گونه هاي انرژي هست قرار نگيرد .
نشانه گذاري جمعي بيانگر ارزش هاي يك اجتماع از كاربران است. بنايبر اين هميشه اين احتمال وجود دارد كه آنها بيانگر ديدگاهي تحريف شده از يك موضوع خاص باشند.

سؤالات:
1. استفاده از نشانه گذاري جمعي براي مديريت دانش چه مزايايي دارد؟

2. هنگام تصميم گيري در مورد استفاده از نشانه گذاري جمعي براي مديريت دانش در شركت بايد چه عوامل مديريتي ، چه عوامل سازماني و چه عوامل فناوري را در نظر گرفت؟

3. آيا بايد استاندارد هاي ارسال نشانه هاي صفحات ويب همگاني به يك سايت وب همگاني و ارسال نشانه يك صفحه وب سازماني به يك سايت وب داخلي سازماني با يكديگر متفاوت باشد يا خير؟

یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 - 07:24
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
ovladshanbe-farzad آفلاین


ارسال‌ها : 5
عضويت : 22 /1 /1393
محل زندگي : اصفهان
تشکرها : 4
تشکر شده : 5
پاسخ : 1 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
1- دسترسی به سایت های بازدید شده را آسان می کند همینطور ما می توانیم سایت ها ی دیده شده را طبقه بندی کنیم تا برای مثال زمانی که سایت های موزیک را دیده ایم آنها را در یک طبقه خاص از BookMark قرار می دهیم در نتیجه زمانی که ما به موزیک خاصی احتیاج داشته باشیم به پوشه یا طبقه موزیک مراجعه می کنیم و می توانیم موزیک خود را در سایت های موزیکی که قبلا بازدید کردیم جستجو کنیم و آن را پیدا کنیم .
2-باید از روش های رایج استفاده شود برای اینکه تمام عموم بتوانند از آن استفاده کنند برای مثال امروزه از تکنیک RSS برای طبقه بندی اطلاعات به کار می رود و ما میتوانیم از این تکنیک در شرکت خود استفاده کنیم و با کمترین هزینه و سیستم نرم افزاری به پیاده سازی آن بپردازیم
3- خیر می توان از تکنیک های وب همگانی در درون سازمانی نیز استفاده کرد برای مثال ما می توانیم یک هاست و دامین درون سازمانی شبیه سازی کنیم و از آن درون سازمان خود استفاده کنیم خال اینکه این تکنیک به خودی خود در وب همگانی نیز استفاده می شود .

دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 - 14:15
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 2 کاربر از ovladshanbe-farzad به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: kalantari-ilnaz / ghadiri-ghasem /
yazdanpanah-yasaman آفلاین


ارسال‌ها : 5
عضويت : 21 /1 /1393
سن : 23
تشکرها : 2
تشکر شده : 12
پاسخ : 2 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
١- با نشانه گذاري جمعي ميتوان نشانه ها را بر روي سايت ها ذخيره كرد و به اشتراك گذاشت.همچنين ميتوانيم مطالب را طبقه بندي كنيم و نيز اگر در برچسب خاصي عضو شويم به طور خودكار برچسب هاي جديد برايمان ارسال ميشودكه اين روش سطح دانش جمعي را افزايش ميدهد.اين فرايند به افراد همفكر امكان ميدهد تا يكديگر را بيايند و اجتماعات جديدي از كاربران ايجاد كرده و دانش جديدي فراگيرند همچنين از مقالات پزشكي و كنفرانس ها سمينارها ميتوان راحتر استفاده كرد و مطالب را اشتراك گذاشت از معايب اين نشانه گذاري اينست كه سايت هاي عمومي نشانه گذاري جمعي هيچ جشم اندازي در مورد نحوه سازماندهي يا برجسب گذاري منابع نميدهد يعني اگر مطلبي را با يك عنوان خاص برچسب بزنيم و براي سايتي ذخيره كنيم فردي كه در جستجوي مطلبي همنام با همان برچسب ولي با مفهومي متفاوت است نميتواند از ان برچسب استفاده كند و اطلاعاتي در دسترسش قرار نميگيرد
.٢- در سطح سازماني بايد اظلاعاتي كه در سطح عموم ميخواهيم قرار دهيم از اطلاعات پنهان و تخصصي جدا كنيم و هر اطلاعاتي برچسب همگاني نزنيم در سطح مديريتي بايد عواملي از قبيل دسته بندي اطلاعات خاص و توجه به سطح دانشي كارمندان را در نظر بگيريم كه هر برچسبي و نشانه گذاري صورت نگيرد . بايد بصورت علمي و دانشي باشد و با اگاهي از نظر فناوري هم بايد از سيستم هاي اطلاعاتي مناسبي استفاده شود كه خرابي نداشته باشد و هنگ نكند و به اينترنت دسترسي كامل داشته باشند.

امضای کاربر :

▼╬₪₪₪ BeN Ik ScHuLdIg DoOR Te LeVeN ₪₪₪▼ ╬
جمعه 02 خرداد 1393 - 13:04
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 2 کاربر از yazdanpanah-yasaman به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: kalantari-ilnaz / ghadiri-ghasem /
kalantari-ilnaz آفلاین


ارسال‌ها : 5
عضويت : 20 /1 /1393
سن : 29
تشکرها : 4
تشکر شده : 10
پاسخ : 3 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
با هر دو دوستم که نظرات قبلی را گذاشتند موافقم ...

امضای کاربر : www.modirebazargani.blogfa.comاز وبلاگ ما هم دیدن کنید
پنجشنبه 08 خرداد 1393 - 16:10
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
nasresfahani-maryam آفلاین


ارسال‌ها : 4
عضويت : 26 /1 /1393
محل زندگي : Esfahan
تشکر شده : 3
پاسخ : 4 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
با سلام.
مقدمه:
مطابق با تعریف مدیریت دانش ، تسهیم دانش یکی از حوزه های کلیدی در فرآیند مدیریت دانش است . فرهنگ ما، تعاریف و پیام های متفاوتی را از مفهوم به“ اشتراک گذاشتن“ ارایه می کند. در کودکی بسیاری از والدین، فرزندان خود را تشویق می کنند که اسباب بازی های خود را با همبازی های خود تقسیم کنند. در حالی که در مدرسه، دانش آموزان یاد می گیرند که برگه های امتحانی خود را از چشم های کاوشگر پنهان کنند . در حالی که در مدرسه، شرکت ها و موسسات به کارمندانی پاداش می دهند که اطلاعات را برای خودشان نگه می دارند.“ آدام بیانچی“، یکی از تحلیگران مدیریت دانش می گوید: غالباً ارزش شما برای یک سازمان در آن چیزی است که شما می دانید و دیگران نمی دانند.
از این رو ، یکی از چالش های اساسی مدیریت دانش، واداشتن افراد برای به اشتراک گذاشتن آنچه که می دانند می باشد. چرا افراد باید دانشی را که به سختی به دست آورده اند در اختیار دیگران قرار دهند در حالی که این دانش یکی از عوامل کلیدی مزیت فردی آنها در سازمان تلقی می شود؟
در برخی از سازمانها، به اشتراک گذاری دانش امری طبیعی است اما در برخی دیگر هنوز این نگرش قدیمی که دانش قدرت است حکمفرمایی می کند. بسیاری از سازمانهای روشن فکر، استراتژی هایی را با هدف تغییر این نگرش های منسوخ شده آغاز کرده اند . آنها عوامل انگیزشی متنوعی را به کار گرفته اند تا نشان دهند در زمینه تسهیم دانش در سازمان خود مصمم و جدی هستند . به عنوان مثال برخی از آنها ، برای افرادی که دانش خود را در اختیار دیگران قرار می دهند، برنامه های قدردانی و دادن پاداش را در نظر گرفته اند که از قدردانی در شرکت، درج در خبرنامه تا پرداخت پاداش های مادی قابل توجه را شامل می شود. برخی دیگر از شرکتها، کارمندان خود را بر مبنای این که به چه میزان در فعالیتهای تسهیم دانش مشارکت داشته اند ارزیابی نموده و برای آنها ترفیع و یا مرخصی های فوق العاده در نظر می گیرند.
مقاله حاضر به بیان برخی موانع موجود در زمینه به اشتراک گذاری دانش و نکاتی پیرامون غلبه بر این موانع می پردازد.
ـ چرا افراد دانش خود را به اشتراک نمی گذارند؟
برخی از دلایل مشترکی که توسط افراد مختلف و یا در کتابها بیان شده است عبارتند از :
▪ دانش قدرت است اما این جمله چقدر صحت دارد؟
استناد به این جمله غالباَ نشانه شانه خالی کردن مدیران و یا افراد مسوولی است که به اندازه کافی به مولفه های انسانی و جنبه های انگیزشی توجه کافی ندارد. در تشکیلات تجاری امروزی، که به میزان زیادی به کار گروهی و دانش جمعی وابسته است ، تنها تعداد اندکی وجود دارند که دانش خود را برای حفظ بقای خود در سازمان نگه داشته اند. این فرد ممکن است مدیر عامل یک شرکت کوچک باشد که نخواهد اسرار تجاری شرکت خود را از دست بدهد و یا ممکن است یک متخصص ویژه باشد که سالها در سازمانی فعالیت داشته و روشی منحصر به فرد برای دستیابی به موفقیت ایجاد کرده است. دانش، قدرت است اما معمولا علت اولیه فقدان تسهیم دانش در سازمان نیست.
▪ افراد در یک سازمان غالباَ به این که مجبور نیستند از دیگران مشورت و راهنمایی گرفته و می خواهند روشهای جدیدی را برای خود ایجاد نمایند، افتخار می کنند.
▪ غالباَ افراد نمی توانند درک کنند که یک دانش خاص چقدر می تواند برای دیگران مفید باشد . یک فرد ممکن است دانشی داشته باشد که از آن در یک موقعیت خاص بهره ببرد ، غافل از این که افراد دیگر در سایر زمانها و مکانها ممکن است در سایر موارد مشابه نیز کارا باشد و یا محرکی برای خلاقیت و ابتکار گردد. بسیاری از ابتکارات و پیشرفتها از برقراری ارتباط بین دانشهای مختلف در زمینه ها و سازمانهای متفاوت به وجود آمده اند.
▪ فقدان اعتماد یکی دیگر از دلایل عدم تمایل به تسهیم دانش است . هر فرد فکر می کند اگر من بخشی از دانش خود را در اختیار دیگران قرار دهم آیا ممکن نیست که دیگران از آن سوء استفاده کرده ( و من سرزنش شوم ) و یا آن را به اسم خود بدون اجازه من و یا حتی ذکر نام من به عنوان منبع این دانش، ارایه دهند؟
▪ فقدان زمان یکی دیگر از دلایل عمده سازمانها است. در هر سازمان فشار زیادی برای بهره وری و اتمام کار در زمانهای معین و ضرب العجل ها وجود دارد. این یک اصل کلی است که هر چه شما کاراتر بوده و به کار بیشتر آگاه باشید، افراد بیشتری منتظر هستند تا یقه شما را برای انجام وظیفه بعدی بچسبند. از این رو چگونه ممکن است که شما زمانی را برای اضافه کردن آموزه های خود به پایگاه دانش یافته و یا بتوانند جلسه ای را برای به اشتراک گذاشتن دانش خود با همکاران داشته باشید؟
سایر موانع بیان شده توسط متخصصین شامل فردگرایی و تک روی، روشهای ضعیف و ناکارآمد تحصیل و کسب دانش، تکنولوژی ناکافی و نامناسب، رقابت درونی و تصمیم گیری از بالا به پایین در سازمانها می باشد و آمیزه این موانع ساختاری و زیرساختاری، عمدتاَ به وسیله عوامل انسانی، اجتماعی، رفتاری و روانشناختی تشدید می شود.
چگونه می توانیم بر چنین موانعی غلبه کنیم؟ مطمئناَ در پاسخ به این سوال، ساختار سازمانی و تکنولوژی را مد نظر قرار می دهید. اما نخست بر سه مولفه اساسی در تسهیم دانش تمرکز کنید فرهنگ، همکاری و تعهد، سه مولفه کلیدی در تسهیم دانش هستند.
▪ تغییر فرهنگ : تغییر فرهنگ هیچگاه آسان نیست و زمان زیادی می برد. اما فرهنگها می توانند تغییر یابند. فرهنگ به طریق مختلفی تعریف شده است؛ به عنوان مثال ,“ باورها، ارزشها و نگرشهای مشترک “ و یا “ نظریات و برنامه های مشترک و جمعی که گروهی را از گروه دیگر متمایز می کند” و بسیاری تعاریف دیگر که آیین ها و رسومات ، مصنوعات و سایر موارد محیط کاری را نیز در بر دارد.
یک تعریف ساده اما موثر از فرهنگ عبارت است از “ روشی که ما کارهای پیراموان خود را انجام می دهیم ” . بیشتر فعالیتهای انجام شده بر مبنای یک مدل چند لایه ای ساده هستند که نشان می دهد چگونه رفتار و فعالیتهای قابل مشاهده افراد تحت تاثیر نگرشهای قابل گزارش و ارزشهایی است که بیشتر مبتنی بر باورهای دیرینه آنها می باشد. بنابراین برای تغییر رفتارهای افراد، مجبور هستید که نخست اساسی ترین لایه های بنیادین آنها را مورد توجه قرار دهید . این امر می تواند توسط یک برنامه در کل سازمان و یا در یک گروه کوچک و یا حتی به طور فردی صورت پذیرد. در ذیل به برخی از اقداماتی که می تواند برای برنامه ریزی و ایجاد تغییر مورد استفاده، قرار گیرد، اشاره شده است :
▪ ممیزی فرهنگ :
ارایه پرسشنامه، انجام مصاحبات و برگزاری جلسات گروهی در یک مقطع نمونه از سازمان . این روش خصوصاَ در پی بردن به تفاوت بین آنچه که به عنوان فرهنگ مطلوب مورد نظر است و آنچه که در حال حاضر وجود دارد مفید می باشد . همچنین ، این روش برای یافتن زیر فرهنگهایی که در تعارض با اهداف تعیین شده می باشند، معمول است. آیا می توانید به طور واضح مشخص نمایید که چه ارزشها و رفتارهایی در سازمان در تعاریض با تسهیم بهتر دانش هستند و احتمالاَ چه افرادی باید تغییر یابند؟
▪ برخورد با رفتار نامناسب : برخورد با رفتار نامناسب :
اگر افرادی را یافتید که به طور غیر ضروری به احتکار دانش می پردازند ؛آنها را مورد بازخواست قراردهید.
▪ مشارکت :
نمونه هایی از بهترین فرهنگهای تسهیم دانش در جاهایی وجود دارد که در آن هر فرد (حتی افراد تازه کار وتازه وارد )باور دارند که دانش آنها مورد احترام و ارزشمند است و از آن د رتصمیم گیریها واطلاع رسانی ها استفاده خواهد شد .
▪ استفاده از الگوها:
افرادی را بیابید که رفتار آنها می تواند سر مشق دیگران باشد.آنها را در گروههای دیگر مشارکت دهید.
▪ تشکیل تیم :
در جلسات منظم تیم ها ،زمانی را به درک و بهبود فرایندهای داخلی تخصیص دهید. بسیاری از جلسات بر وظایف و خروجی ها متمرکز شده اما از روشهای دستیابی به دستاوردها و نتایج موفقیت آمیز غافل شده اند .
▪ تقدیر:
قدردانی ها و پاداش هایی را برا ی حمایت از رفتار مناسب ایجاد کنید .در حال حاضر بسیاری از برنامه ها بر مبنای ارشد یت یا مهارت فردی می باشد و اثر بخشی و میزان کارایی گروه کمتر مد نظر قرار می گیرد .
▪ تغییر افراد :
افرادی که دانش خود را به اشتراک می گذارند را در واحدهای مختلف در سازمان قراردهید و از تکنیکهای تغییر برای دستیابی به اهداف استفاده نمایید.در نهایت به خاطر داشته باشید که فرهنگ ،دست به دست در ساختار خواهد چرخید (نقشها ووظایف ).در هر سطح از یک سازمان ،باید بین اهداف ،ساختارها،فرایندها،افراد و زیر ساختهای پشتیبان تناسب وجود داشته باشد .
▪ بهبود فرهنگ تسهیم دانش
هنگامــی که مدیران شرکتها، میلیونها تومان بر روی زیر ساختهای مـــدیریت دانش در سازمان خود سرمایه گذاری کرده و بازگشتی را در طول ماههای آتی نمی بینند ،دچار واهمه می شوند . در صورتی که هیچ نشانه ای از وجود مشکل در کاربر دهای به کار گرفته شده در سازمان وجود نداشته باشد ،مدیران باید کل سازمان را مورد بازنگری قراردهند .به معنی دقیق ،مدیران باید فرهنگ تسهیم دانش را در سازمان خود مورد ارزیابی قراردهند.
یک فرهنگ تسهیم دانش ،محیطی است که در آن افراد تمایل دارند اطلاعات خود را صرف نظر از اندازه سازمان یا شرکت ،اشاعه داده و منتشر نمایند .بدین منظور افراد باید به هنجارها ،ارزشها ،نگرشها و باورهای بنیانگذاری شده توسط سازمان اعتقاد داشته و وفادار باشند .در صورتی که هر یک از جنبه های تسهیم دانش نقص شود، اطلاعات به فرد موردنظر نخواهد رسید واز این رو منجر به ایجاد یک گلوگاه انتقال اطلاعات خواهد شد .
به منظور بهبود فرهنگ تسهیم دانش ،باید از یک برنامه ساختار یافته پیروی شود .
در اینجا عناصر ی از یک برنامه که می بایستی توسط مدیران در طراحی مجدد فرهنگ تسهیم دانش د رسازمانها مد نظر قرار گیرد ،ارایه شده است :
۱) بر اهمیت و نیاز به تسهیم دانش تاکید نمایید.
اگرچه ممکن است این جنبه ابتدایی به نظر برسد ، اما غالباً نادیده گرفته میشود . از لحظه ای که یک فرد به واحد مدیریت دانش آورده می شود ، وی باید از اهمیت به اشتراک گذاری اطلاعات صحیح در بین افراد مناسب آگاه باشد . در صورتی که تسهیم دانش برای سازمانهایی که برای گرفتن تصمیـم های درست تجاری به اطـلاعـات وابسته اند ، به صورت یک هنجار درآید ، کارمندان واحد مدیریت دانش باید همواره برای انتشار داده های مرتبط بر حسب نیاز آماده باشند . بدین منظور آنها باید :
ـ بدانند که به اشتراک گذاری اطلاعات از طریق گزارش مطالعات موردی و مرور بهترین تجربیات در گذشته تا چه حد به سازمان کمک کرده است .
ـ در خصوص ابزارهای مورد استفاده برای تسهیم اطلاعات در شرکت ، آموزش دیده باشند .
ـ بر حسب نیاز یک تحلیل، علت و معلولی از انتشار اطلاعات ارایه دهند .
ـ پس از تسهیم اطلاعات ، مورد تشویق قرار گیرند .
افرادی که قادر به درک نیاز به تسهیم دانش در شرکت نمی باشند ، ممکن است افراد مناسبی برای کار در این واحد نباشند .
۲ ) اعتماد را ارتقاء دهید .
یکی از حیاتی ترین عناصر در پس یک فرهنگ تسهیم دانش قابل اطمینان ، اعتماد است . در صورتی که در بین افراد یک شرکت ، اعتماد وجود نداشته باشد ، دانش احتکار خواهد شد . اطلاعاتی که تنها در دست تعداد محدودی از افراد وجود داشته باشد ، می تواند خطرناک باشد . هنگامی که تنها افراد انتخاب شده محدودی به دانش دسترسی داشته باشند ، آنها به افراد قدرتمندی در سازمان تبدیل خواهند شد که
می توانند بر تصمیماتی که توسط مدیریت ارشد گرفته می شود تاثیر گذارند .
برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی ، مدیران باید محیطی را ارتقا دهند که در آن کارمندان بتوانند به همکاران خود درباره آنچه که کشف کرده و تحلیل نموده اند اعتماد نمایند . استراتژیهای زیر می توانند جهت ایجاد واحدی ایمن و قابل اعتماد که در آن اطلاعات مخفی نشده و برای اهداف شخصی به کار گرفته نخواهد شد ، اجرا شوند :
ـ افراد مناسبی را برگزینید . واحد دانش نباید از افرادی که تنها در پی اهداف خاص خود هستند تشکیل شده باشد . در عوض این واحد باید از افرادی تشکیل شود که بتوانند برای انجام وظایف خود تشکیل تیم دهند . افراد یک تیم که به مدت طولانی با یکدیگر کار می کنند ، به نظر می رسد می توانند روابطی را بر مبنای اعتماد ایجاد نمایند .
ـ محیط را ارزیابی کنید . مدیران باید دریابند که چرا اعتماد بین همکاران وجود ندارد . پی بردن به علل ریشه ای می تواند منجر به برطرف کردن موانع ایجاد اعتماد گردد . دستیابی به داده هایی از کار افراد در واحد ، می تواند این هدف را برآورده نماید .
ـ در تمرینات تیمی شرکت نمایید . افراد باید از محیط کاری فاصله گرفته و در فعالیتهای تیمی درگیر شوند . تمرینات باید نمادی از فرآیندی باشد که کارمندان واحد دانش باید در کار خود آن را انجام دهند .
۳ ) از انباشت زیاد اطلاعات پرهیز کنید .
اطلاعات بیش از حد می تواند در ایجاد فرهنگ تسهیم دانش مشکل ایجاد نماید. با وجود حجم زیادی از داده هایی که در سازمان جریان دارد و زمان محدودی که کارمندان دانش در هر روز دارند ، میزان اطلاعاتی که هر فرد می تواند اشاعه دهد، محدود می باشد . بمباران شدن دایمی با اطلاعات منجر می شود که افراد به تسهیم حداقل داده ها کفایت کرده ، در حالی که بقیه داده ها باقی خواهد ماند . در نتیجه اطلاعات حیاتی به افرادی که نیاز دارند به آسانی به آنها دسترسی یابند ، نخواهد رسید .
در صورتی که وجود اطلاعات بیش از حد فرهنگ را تهدید می کند ، نکات زیر می تواند به ارتقاء و بهبود فرایند تسهیم اطلاعات در شرکت کمک نماید :
ـ شروع به فیلتر کردن اطلاعات بر مبنای لغات کلیدی نمایید .
ـ جستجوهای متمرکزتری در وب و پایگاه داده اجرا کنید .
ـ رویکرد جمع آوری اطلاعات در درون سازمان را دوباره ساماندهی کنید .
ـ یک معیار مشخص برای قضاوت در خصوص اینکه چه چیزی به واحد مرتبط است داشته باشد .
۴ ) ابزارهای مناسب را در اختیار داشته باشید .
به منظور این که فعالیت های افراد باعث ایجاد فرهنگی در سازمان شود که تسهیم دانش را ارتقاء دهد ، سازمان باید به این افراد ابزارهای مناسب برای به اشتراک گذاری داده ها را ارایه نماید . با گوش دادن به نیازهای کارمندان دانش ، مدیران باید قادر باشند تا ارزیابی دقیقی از آنچه که مورد نیاز است داشته باشند تا ارزیابی دقیقی از آنچه که مورد نیاز است داشته باشند تا بتوانند واحد خود را به واحدی کارا و موثر که اطلاعات را تنها با چند کلیک ساده و یک موس انتقال می دهد ، تبدیل نمایند . برای اطمینان از اینکه افرادی که در یک سازمان به تسهیم دانش می پردازند از ابزارهای مناسب استفاده می کنند ، مدیران باید موارد زیر را مد نظر قرار دهند :
ـ تحقیق و بررسی در خصوص ابزارهای فعلی در شرکت که برای تسهیم دانش به کار می روند .
ـ بررسی اینکه چگونه ابزارهای فعلی می توانند کاراتر عمل کنند تا دانش را قابل دستیابی نمایند .
ـ ادامه کار برای کسب بهترین ابزارهای ممکن به منظور کمک به افراد در کار آنها جهت آماده سازی داده، برای تصمیم گیران کلیدی
ـ یافتن ابزارهایی که مناسب با کاربران برای طولانی مدت باشد .
ـ آموزش افراد برای استفاده از کاربردها به منظور اجرای هر چه موثرتر وظایف تسهیم دانش
از همان نخستین بار که ابزارها به دست آمده و توسط کاربران مورد نظر مورد استفاده قرار می گیرد ، مدیران باید به طور مداوم عملکرد کاربردها را ارزشیابی کرده و اصلاحات و تغییرات لازم را برای اطمینان از اینکه واحد با مشکلی در توزیع اطلاعات مواجه نخواهد شد ، اعمال نمایند .
۵ ) به اشتراک گذارندگان دانش را تغییر دهید .
اگر موقعیتی به وجود آید که افراد هر واحد ، مانع جریان داده در شرکت گردند ، مدیران دارای این قدرت هستند که این افراد را جایگزین کنند و پرسنلی را در واحد مستقر نمایند که اطمینان حاصل شود افراد ماهری که دارای انگیزه برای تسهیم اطلاعات هستند در جای مناسب خود قرار گرفته اند . تغییر به اشتراک گذارندگان دانش ، روح تازه ای در واحد مدیریت دانش خواهد دمید و ایده های جدیدی را به گروه خواهد آورد .
انجام تغییرات ضروری در پرسنل ، یک موضوع حساس و دقیق است . برای اینکه از اعمال برخی تبعیضها به هنگام جابجایی افراد از کار فعلی آنها جلوگیری به عمل آید ، مدیران باید مواردی از قبیل گزینه های زیر را در نظر بگیرند :
ـ آیا افراد از وظایف جاری خود در واحد ناراضی هستند ؟
ـ آیا افراد به اندازه کافی ماهر هستند تا به عنوان عضوی از تیم باقی بمانند ؟
ـ این افراد چه خدماتی را در طی ۶ تا ۱۲ ماه گذشته در واحد ارایه داده اند ؟
ـ آیا برای شرکت این امکان وجود دارد که تغییرات لازم را انجام دهد ؟
۶ ) مشکلات کوچک را گزارش کنید .
۷ ) رابطه مستحکمی با فروشندگان خود برقرار کنید .
● همکاری و رقابت
انسان به طور همزمان هم دارای خصوصیت همکاری اجتماعی است و هم یک رگه رقابتی دارد . همه ما دوست داریم بهتر از همرده های خود عمل کرده و در برخی موارد بهترین باشیم . با این حال در دنیای پیچیده امروز ما به کمک دیگران برای دستیابی به اهداف خود نیازمندیم .
فقدان رقابت در یک سازمان ( چه در بین افراد و چه در بین تیم ها )‌به از خود رضایتمندی منجر خواهد شد اما رقابت نیز باید به گونه ای مناسب و در محیطی سالم صورت پذیرد مواردی که در این خصوص باید مد نظر قرار گیرند :
- همواره فرایندهای درونی و وظایف را با سایر سازمانها و تامین کنندگان مقایسه کرده و الگـــو برداری کنید .
- افراد موفق در رقابتها را معرفی کنید مثلاً عناوینی مانند“ قهرمان دانش سال “و یا “جایزه تیم مبتکر“ عناوینی از این دست هستند اما همه پرسنل را به جشن اهدای جوایز دعوت نمایند .
- رقابت کنید ، البته نه بر ضد تیم ها و افراد دیگر ، بلکه اهدافی را از پیش تعیین کرده و برای دستیابی به اهداف چالش برانگیز و یا در برابر رقبای بیرونی مبارزه کنید .
و بالاتر از همه موارد فوق ، به بازندگان چنین رقابت های اجازه دهید در موفقیت سهیم باشند ،‌آنچه را که آنها بدان دست یافته اند را نیز جشن بگیرید و بگذارید احساس کنند که عضوی از تیم برنده هستند .
رقابت سالم بدین معنی است که هر کس دانش خوب دیگران را در اختیار دارد
● تعهد
این مولفه بر مبنای دو مولفه دیگر یعنی فرهنگ و همکاری ایجاد می شود . سازمانها باید تعهدی نسبت به فرهنگ تغییر ، رقابت و همکاری ایجاد نمایند اگر ، آنگونه که غالاً‌پیش می آید ، فشار زمانی باعث شود که تسهیم دانش به صورت ضعیفی در سازمان صورت پذیرد ، باید تعهدی در خصوص تخصیص زمان مناسب وجود داشته باشد . هر واحد از منابع پروژه باید به منظور کسب آموزه ها و تسهیم آنها، بودجه بندی شود . زمانی را برای مشارکت افراد در توسعه دانش و به اشتراک گذاردن آن با دیگران منظور کنید ( به همراه یک سیستم تشویقی ، تعهد را در فرآیند های تیمی ایجاد کنید) .
تعهد به تسهیم دانش باید در سازمان قابل مشاهده باشد این امر می تواند از طریق آنچه که رهبران سازمان ها می گویند و انجام می دهند نشان داده شود . تعهد را
می توان در فرآیندهای سازمانی ، سیستم های پاداش دهی و از همه مهمتر به وسیله کل پرسنل سازمان نشان داد . پرسنلی که بر به اشتراک گذاردن دانش خود با دیگران متعهد هستند .حتی اگر این کار رسماً بخشی از وظایف روزانه آنها نباشد .
● نتیجه گیری
تجربه نشان داده است که افراد مطلع و کاردان غالباً دوست دارند تا تجربیات و تخصص خود را به دیگران انتقال دهند برای درک این نکته تنها کافی است به صحبت های آنها پس از ساعت کاری گوش دهید . اما غالباً موانعی در محیط کاری وجوددارد که این سرشت طبیعی آنها را دلسرد می کند درک این موانع و شناخت انگیزش ها ومحرک های فردی ، اولین قدم به سوی اجرای تغییرات در صحنه کاری است در این مقاله به برخی از پیشنهادات جهت اجرای این امر اشاره شد . باید به این نکته توجه داشت که برای موقعیت های متفاوت ، رویکردهای مختلفی نیر مناسب خواهند بود اما یک چیز واضح است شما می توانید فرهنگ سازی و رفتارهای فردی را تغییر دهید به گونه ای که تسهیم دانش پیش از احتکار آن به یک هنجار در سازمان تبدیل گردد .
مشوق های اصلی تسهیم دانش عبارتند از :
▪ افرادی که دانش خود را به اشتراک می گذارند به کار گیرید .
▪ اعتماد را در سازمان توسعه دهید .
▪ عوامل انگیزشی را متنوع سازید .
▪ از افرادی که دانش خود را با دیگران به اشتراک می گذارند ، قدردانی کنید .
▪ برای تسهیم دانش ، سازماندهی مجدد نمایید .
▪ در سازمان تعهد ایجاد نمایید .
▪ رهبرانی را برای هدایت تسهیم دانش تربیت نمایند .
باوجود تمامی این نکات ،‌غیر منصفانه است که فرض کنیم نتیجه این تغییرات در مدت زمان کوتاهی در سازمان قابل مشاهده خواهد بود . علاوه بر فرهنگ گروهی ، زمان مورد نیاز است تا هنجارها ، ارزشها ، نگرشها و باورهایی که محرک فرهنگ تسهیم دانش در سازمان هستند اصلاح شوند جهت اجرای تغییرات لازم ، مدیران باید از یک برنامه زمانی پیروی کنند تا اطمینان حاصل نمایند که تغییرات منجر به ایجاد مشکلات بیشتر برای واحد نخواهد شد .
با تشکر.

شنبه 24 خرداد 1393 - 23:02
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از nasresfahani-maryam به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ghadiri-ghasem /
nasresfahani-maryam آفلاین


ارسال‌ها : 4
عضويت : 26 /1 /1393
محل زندگي : Esfahan
تشکر شده : 3
پاسخ : 5 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
با سلام.
مروري تحليلي بر عوامل بازدارنده و موانع اشتراك دانش در سازمان ها
چکیده:
امروزه دانش سازماني به عنوان يك منبع ناملموس بسيار ارزشمند براي كسب برتري رقابتي شناخته شده است. مديريت چنين دارايي نامحسوسي در راستاي حفظ و به دست آوردن مزيت رقابتي براي سازمان ها ضرورت يافته است. با وجود اين، دانش هنگامي مي تواند به بهبود و ارتقاي عملكرد سازمان ها منجر شود كه در سطح سازمان به اشتراك گذاشته شود. بنابراين، اشتراك دانش به عنوان يك عنصر كليدي در فرايند مديريت دانش شناخته شده است. اشتراك هدفمند دانش در سازمان ها منجر به يادگيري سريع تر فردي و سازماني گشته، خلاقيت را توسعه مي دهد و در نهايت منجر به بهبود عملكرد فرد و سازمان خواهد شد. علي رغم نقش حياتي اشتراك دانش در اين فرايند، موانع و عوامل بازدارنده متعددي بر وضعيت اشتراك دانش در سازمان ها تاثيرگذار هستند. در اين مقاله، مروري تحليلي بر متون جاري در حوزه مديريت دانش انجام شده و فهرستي جامع، ساختار يافته و تحليلي از موانع اشتراك دانش در سه مقوله فردي، سازماني و فناوري تهيه شده است. بررسي موانع اشتراك دانش و معرفي آنها مي تواند راهنمايي براي مديران باشد تا در راستاي تسهيل مديريت دانش و اثربخش كردن فعاليتهاي اشتراك دانش، موانع موجود را مدنظر قرار دهند. افزون بر اين، بررسي موانع اشتراك دانش پيچيدگي اين فرايند را به عنوان يك فعاليت سازماني ارزش آفرين نمايان خواهد كرد.


كليدواژه هاي موضوعي: مديريت دانش؛ موانع اشتراك دانش؛ سازمان


1. مقدمه

امروزه، دانش سازماني به عنوان يك منبع ناملموس بسيار ارزشمند براي كسب برتري رقابتي شناخته شده است و سازمان ها به مديريت چنين دارايي نامحسوسي جهت به دست آوردن و حفظ مزيت رقابتي سازماني توجه بسياري داشته اند (Hansen, Nohria & Tierney, 1999; Gao, 2004). در بسياري از نظريه هاي سازماني به اهميت مديريت دانش اشاره شده است (Stewart, 1997; Allee, 1997 در King, 2001) و يكي از عوامل كليدي و مهم در مديريت دانش، توانايي سازمان ها در انتقال و به اشتراك گذاري دانش شناخته شده است.

شيوه هاي اشتراك دانش و يادگيري ميان كاركنان فرايند مديريت دانش را تسهيل مي كند. بدون اشتراك دانش، نمي توان به گونه اي مؤثر مديريت دانش سازماني را انجام داد و سازمان كم كم برتري رقابتي خويش را از دست خواهد داد (Sunderasen & Zhang, 2004). اشتراك دانش به عنوان يك عنصر حياتي و مهم براي سازمان ها جهت گسترش خدمات يكپارچه، اشتراك منابع و تلاش در جهت ارتقاء يادگيري سازماني و خلاقيت و نوآوري مطرح شده است (Zhang & Faerman, 2004).

نتايج تحقيقي كه گزارش آن در Financial Times منعكس شد (Murray,1999 در Gao, 2004)، نيز آشكار كرد كه 94% از كاركنان سازمان هاي چندمليتي در اروپا معتقدند كه پيشبرد موفق مديريت دانش مستلزم اين است كه كاركنان آنچه را مي دانند با ديگران در سازمان به اشتراك بگذارند.

دانش فردي كاركنان از طريق فرايند اشتراك دانش كم كم تبديل به دانش سازماني خواهد شد و اين دانش مي تواند به طور كارآمد و مؤثري از همين طريق در سطح سازمان توزيع شود و هنگامي كه اين دانش در ديگر بخشهاي سازمان مورد استفاده قرار مي گيرد بهبود و ارتقاء عملكرد سازمان را در پي خواهد داشت (O`Dell & Grayson, 1998). افزون بر اين، ظرفيت جذب سازماني به معناي توانايي در درك ارزش، تلفيق و بكاربردن دانش در جهت اهداف سازماني مي تواند از طريق اشتراك دانش در ميان كاركنان افزايش يابد. در طي فرايندهاي تعاملي اشتراك دانش، دانش فردي كم كم تبديل به دانش سازماني شده و ظرفيت جذب افزايش يافته و هر چه اين سطح بالاتر باشد توانايي سازمان در توليد، يادگيري و استفاده از دانش جديد افزايش خواهد يافت (Cohen & Levinthal, 1990 در Gao, 2004).

برخي از محققان از جمله سنگه (Senge, 1990 در Abhishek, 2002) معتقدند كه دانش سازماني از طريق برقراري ارتباط ميان افراد و يادگيري كاركنان از يكديگر توليد خواهد شد. نوناكا (Nonaka, 1994) نيز معتقد است از آنجائيكه كاركنان يك سازمان نقش كليدي و اصلي در توليد دانش سازماني را ايفا مي كنند، اشتراك دانش ميان كاركنان مي تواند به توليد دانش در سطح جمعي كمك كند. به طور مشابه، ناهاپيت و گوشال (Nahapiet & Ghoshal, 1998) نيز مدعي هستند كه دانش سازماني در نتيجه تركيب و تبادل دانش موجود ميان كاركنان به وجود مي آيد.

بنابراين، از آنجايي كه سرمايه هاي سازماني به طور عمده در اذهان افراد نهفته است، اين دانش حياتي و مهم هنگامي در اختيار سازمان قرار مي گيرد كه كاركنان تمايل به همكاري و اشتراك دانش داشته باشند و افزون بر آن تمهيدات و سازوكارهاي مؤثري نيز توسط سازمان در اين رابطه فراهم شده باشد. همچنين، دانش بسيار باارزشي كه در سازمان ها وجود دارد رو به نابودي خواهد رفت مگر اينكه سازمان از آن به خصوص از افراد و كاركنان خلاقي كه بسيار مشتاق به كارگيري دانش خويش در سازمان هستند به بهترين نحو بهره ببرد و دانش و تجربيات فردي كاركنان را به دانش سازماني تبديل كند. كاركناني كه سازمان را ترك مي كنند، دانش، مهارتها و تجارب ارزشمند خويش را نيز با خود مي برند و آنهائيكه باقي مي مانند ممكن است در پست هاي جديدي گمارده شوند و هرگز از آن مجموعه دانشي كه طي سالها در يك بخش كسب كرده اند استفاده اي نكرده و آن دانش را به ديگران نيز انتقال ندهند.

بدين ترتيب، چالشي كه اكنون سازمان ها با آن مواجهند تلاش در جهت به چنگ آوري دانشي است كه برتري رقابتي، قدرت خلاقيت و نوآوري و يادگيري سازماني را در آنها تقويت و بر غناي دانش سازماني بيفزايد، اين امر نيز به وسيله ايجاد فرصتهايي در راستاي به اشتراك گذاري دانش فراهم خواهد شد.

بنابراين با توجه به اهميت اشتراك دانش، سازمان ها بايد اين فرايند را تقويت و كاركنان خود را به اين امر تشويق كنند. در اين رابطه، مي توان به "تئوري عملكرد معقول" اشاره كرد. بر اساس اين تئوري، تمايل افراد براي انجام يك رفتار بر اساس گرايش آنها نسبت به آن رفتار تعيين مي شود. بنابراين، افراد وقتي رفتاري را انجام مي دهند كه نسبت به ان گرايش مثبتي داشته باشند و يا بالعكس. بنابراين، در زمينه اشتراك دانش نيز انتظار مي رود كه افراد وقتي تمايل به اشتراك دانش داشته باشند كه گرايش مثبتي نسبت به انجام آن داشته باشند (Ajzen & Fishbein, 1980 در Gao, 2004). در واقع، اشتراك دانش رفتاري فراتر از نقش كارمند در محيط كاري است، يعني نيازمند تعهد بادوام، خلاقيت و فرايندهاي يادگيري تعاملي است. افزون بر اين، نتايج بسياري از پژوهشها حاكي از اين است كه كاركنان اغلب نسبت به شركت فعال در برنامه هاي اشتراك دانش مقاومت مي كنند (Ciborra & Patrota, 1998 در Ardichvili, Page & Wenling, 2003). بنابراين، با توجه به اهميت و نقش غيرقابل انكار اشتراك دانش در بهبود عملكرد سازمان ها، شناسايي عوامل بازدارنده و موانعي كه منجر به ايجاد گرايش منفي در افراد نسبت به اين فرايند مي شود ضروري است.

بر همين اساس، هدف اين مقاله شناسايي و مرور تحليلي طيف وسيعي از موانع اشتراك دانش است كه در سه حوزه فردي، سازماني و فناوري بررسي مي شود.

2. تعريف اشتراك دانش

علي رغم اينكه اشتراك دانش يك عمل عيني و محسوس و يكي از مباحث عمده در بحث هاي مديريت دانش مي باشد، تعريف دقيقي براي آن وجود ندارد (Yu, 2004) و محققان مختلف تعريف هاي متفاوتي ارائه مي دهند كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

در تعريفي عام، اشتراك دانش يعني به اشتراك گذاري اطلاعات مرتبط سازماني، عقايد و انديشه ها، پيشنهادها و تجربه هاي كاركنان سازمان با يكديگر (Abhishek, 2002).

داونپورت (Davenport, 1997 در Yu, 2004) معتقد است اشتراك دانش در ميان كاركنان به معناي دسترس پذير كردن دانش براي ديگران در سازمان است. اين امر، فرايندي است كه از آن طريق دانش يك فرد به شكلي كه قابل فهم و استفاده براي ديگران است تبديل مي شود. داونپورت به اين نكته نيز اشاره مي كند كه اشتراك دانش يك عمل داوطلبانه است و در واقع متمايز از گزارش دادن روند كاري بر اساس امور و خط مشي هاي رايج سازمان است. اشتراك دانش دربرگيرنده عملي آگاهانه توسط فرد است كه در فعاليتهاي مرتبط با تبادل دانش شركت مي كند و هيچ گونه اجباري براي انجام دادن آن نيست. لي (Lee, 2001 در Sharifuddin & Rowland, 2004) نيز معتقد است كه اشتراك دانش فعاليتهاي مرتبط با توزيع و انتقال دانش از يك فرد، گروه يا سازمان به ديگري را شامل مي شود. در اين تعريف ها به تبادل دو جانبه دانش عيني و ذهني اشاره اي نشده است، در حاليكه ديگر محققان به گونه اي آشكارتر به اين نكته توجه كرده اند.

ون دن هوف و دو ريدر (Van den Hoof & Do Reader, 2004) معتقدند در فرايند اشتراك دانش افراد به تبادل دانش خويش (عيني و ذهني) با يكديگر پرداخته و دانش جديدي توليد مي كنند. اين فرايند شامل دو مرحله ارائه دانش و دريافت دانش است. آرچويلي و ديگران (Ardichvili, Page & Wenling, 2003) نيز به اين نكته اشاره كردند كه اشتراك دانش شامل فراهم آوري دانش جديد و تقاضا براي دانش جديد است. ويژگي تعاملي بودن اشتراك دانش و فرايند دوسويه بودن آن مورد تأكيد يو (Yu, 2004) نيز قرار گرفته است. وي، نيز بيان مي كند كه در طي اين فرايند از يك سو فراهم كننده دانش، دانش را كدبندي و آن را به صورت نوشتاري يا گفتاري بيان كرده و در اختيار ديگران قرار مي دهد و از سوي ديگر بازخوردي كه از ديگران دريافت مي كند منجر به فهم بهتر و بيشتر وي در رابطه با آن دانش خواهد شد. در واقع در اين تبادل دو جانبه فرصت تفكر عميق تر چون ارزيابي و تحليل براي آن دانش فراهم مي شود (Hendriks,1999; Frappaolo & Capshaw, 1999; Davenport et al., 1998 در King, 2001).

وقتي چيزي منتقل مي شود و يا به اشتراك گذاشته مي شود فردي آن را از دست مي دهد و فردي آن را به دست مي آورد. اين معادله مربوط به دارايي هاي فيزيكي و ملموس است كه با استفاده ارزيش آنها كم مي شود. ولي، دانش با توجه به اينكه دارايي غيرملموس است نه تنها با استفاده ارزش آن كم نمي شود، بلكه افزايش نيز خواهد يافت. در صورتي دانش ارزش خود را از دست مي دهد كه مورد استفاده قرار نگيرد. در واقع دانش بايد به اشتراك گذاشته شود تا ارزشمند باشد و اين تنها راهي است كه روزآمد نيز باقي مي ماند (Allee, 1997 در King, 2001).

بنابراين، اشتراك دانش فرايندي است كه از آن طريق افراد به تبادل دوجانبه دانش خويش با يكديگر پرداخته، دانش فردي به دانش سازماني تبديل و به طور بالقوه به وسيله اين فرايند فرصت براي يادگيري تجربه هاي جديد و فرصتي براي تمرين و به اجراگذاشتن تجربه ها، مهارتها و توانايي ها فراهم مي شود (Yu, 2004).

بدين ترتيب، لازم است قبل از اينكه كاركنان پست سازماني ديگري در اختيار گيرند و يا سازمان را ترك كنند دانش آنها به دانش سازماني تبديل شود. تنها در اين صورت است كه مي توان بيان داشت سازمان داراي سرمايه ذهني است و اين امر تنها از طريق بكارگيري فرايند اشتراك دانش به وقوع خواهد پيوست.

3. موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش

همانطور كه پيشتر توضيح داده شد، اشتراك دانش فرايند پيچيده اي است كه عوامل بازدارنده و موانع بسياري بر عملكرد آن تأثير گذار است و با توجه به اينكه يكي از مراحل كليدي در برنامه مديريت دانش است مديران سازمان ها بايد پيش از تهيه استراتژي مديريت دانش، موانع موجود را شناسايي كنند و راهكارهايي براي رفع اين موانع در راستاي تسهيل اشتراك دانش ارائه دهند.

در پژوهشهايي كه به بررسي و موانع و عوامل تأثيرگذار بر اشتراك دانش در سازمان ها پرداخته اند (مانند، Gao, 2004; Joireman et al., 2004; Yu, Wilkins & Ma, 2004; Van den Hoof & Do Reader, 2004; Zhang & Faerman, 2004; Sharifuddin & Rowland, 2004; Husted, Michailova & Minbaeva, 2005) متغيرهاي متفاوتي مورد توجه بوده است. بر اساس مطالعه متون، در حوزه فردي موانع اشتراك دانش به عواملي چون عدم اعتماد، كمبود زمان، مهارتهاي ضعيف در برقراري ارتباط و ... بستگي دارد؛ در حوزه سازماني مي توان به عواملي چون فرهنگ سازماني نامناسب، عدم حمايت مديريت، ساختار سلسله مراتبي، كمبود مكانيزم هاي اشتراك دانش و ...اشاره كرد و در حوزه فناوري، موانع به اشتراك گذاري دانش مي تواند ناشي از عواملي چون عدم تطبيق نيازهاي كاركنان با نظام هاي فناوري موجود، عدم تمايل به استفاده از فناوري به دليل عدم آشنايي و ... باشد.

به طور كلي، دلايل بسياري وجود دارد كه افراد دانش و تجربه خود را در اختيار ديگران قرار نمي دهند كه از ابعاد متفاوت قابل تفسير هستند. در اين بخش از مقاله، بر اساس مطالعه و بررسي متون و پژوهشهاي انجام گرفته در اين زمينه، موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش در سه مقوله فردي، سازماني و فناوري به صورت تحليل مورد بحث قرار خواهد گرفت.

(قابل ذكر است، ترتيب اين موانع نشانه اي از اهميت و تأثير بيشتر بر عملكرد اشتراك دانش نمي باشد).

3-1. موانع مربوط به نيروي انساني در فرايند اشتراك دانش

موانع فردي اشتراك دانش، موانعي هستند كه ناشي از دانش و تجربه، ويژگي هاي شخصيتي و ارتباطات ميان فردي كاركنان است. در ادامه فهرستي از مهمترين موانع و عوامل بازدارنده فردي اشتراك دانش كه در سازمان ها وجود دارد ارائه مي شود.

3-1-1. كمبود زمان براي شركت در فعاليتهاي اشتراك دانش

در اختيار داشتن زمان و وقت كافي براي شركت در فعاليتهاي اشتراك دانش عامل بسيار مهمي است. ممكن است، ساختارها و راهبردهاي مناسبي براي به اشتراك گذاري دانش در سازمان فراهم شده باشد ولي براي استفاده از ابزارهاي اشتراك دانش و شركت در اينگونه فعاليتها، بايد كاركنان وقت و زمان كافي داشته باشند. اوديل و گريسون (O`Dell & Grayson, 1998) كمبود وقت را به عنوان يك مانع معمول براي اشتراك دانش معرفي كرده و نتيجه مي گيرند گرچه مديران و كاركنان از سودمندي اشتراك دانش آگاهي دارند، به دليل كمبود زمان تمايلي به انجام آن ندارند. بنابراين، محدوديت هاي زماني مي تواند دليل اين امر باشد كه چرا افراد دانش خود را به اشتراك نمي گذارند و ترجيح مي دهند كارهايي را انجام دهند كه فايده بيشتري براي ايشان دارد (Michailova, Husted & Minbaeva, 2005). در واقع، با توجه به اينكه فعاليتهاي اشتراك دانش هنوز تبديل به جزئي از فرايند كاري كاركنان نشده است، شركت در اينگونه فعاليتها براي كاركنان به عنوان وقت و سرمايه هدرشده در نظر گرفته مي شود. به همين دليل، مديران بايد فرصتهايي را به صورت رسمي يا غيررسمي در سازمان براي انتقال دانش و تجربه كاركنان و يا تبديل دانش ذهني به عيني فراهم آورند تا كم كم اشتراك دانش با امور كاري كاركنان هماهنگ و يكپارچه شود و مانع كمبود زمان از اين فرايند حذف گردد.


3-1-2. عدم آگاهي نسبت به فوايد و سودمندي اشتراك دانش

شركت در فعاليتهاي اشتراك دانش به طور قطع فوايدي به دنبال دارد كه عدم آگاهي نسبت به آنها مي تواند مانعي براي كاركنان نسبت به اشتراك گذاري دانش و تجربه باشد. به عنوان مثال، كسب دانش و وجهه اجتماعي دو فايده از فوايد قابل انتظار از اشتراك دانش است. هنگامي كه افراد انديشه و افكار خود را دراختيار ديگران قرار مي دهند، به احتمال دانش و انديشه هاي جديدي نيز از آنها دريافت مي كنند. در اين ميان، درك بهتر و بيشتري از دانش خود كسب كرده، عملكرد و دانش آنها مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت و نواقص فهم و درك آنها نيز مشخص خواهد شد. افزون بر اين، ممكن است با به اشتراك گذاري دانش، كاركنان احترام بيشتري از همكاران خود دريافت كنند، تصوير بهتري از خود در سازمان نشان دهند و وجهه و اعتبار، قدر و منرلت بالاتر و وضعيت اجتماعي بهتري در سازمان پيدا كنند. بنابراين، عدم آگاهي نسبت به فوايد اشتراك دانش مي تواند يكي از موانع و عوامل بازدارنده اين فرايند در سازمان ها باشد. دراين راستا، مديران سازمان ها بايد از طريق ارائه آگاهي هاي لازم و برگزاري كلاسهاي آموزشي، اطلاعات مورد نظر را نسبت به سودمندي شركت در اينگونه فعاليتها در اختيار كاركنان خويش قرار دهند.

3-1-3. تفاوت در سطح تجربه و دانش

ميزان استفاده افراد از دانش به اشتراك گذاشته شده براي موفقيت نهايي اشتراك دانش داراي اهميت است. افرادي كه داراي دانش مرتبط بيشتري مي باشند، به احتمال زياد، توانايي بيشتري در يادگيري، تلفيق و استفاده از دانش به اشتراك گذاشته را خواهند داشت. از سوي ديگر، كاركناني كه از دانش و تجربه كمتري برخوردار هستند بايد تلاش بيشتري كنند تا بتوانند از دانش توزيع شده در سطح سازمان بهره ببرند. بنابراين، اين احتمال وجود دارد كه با توجه به اينكه دانش و تجربه زيادي ندارند تمايل كمتري نسبت به شركت در اينگونه فعاليتها داشته باشند. بنابراين، اين عامل، يعني تفاوت در سطح تجربه و دانش مي تواند به عنوان يك عامل بازدارنده و مانع مهم براي شركت كاركنان در فعاليتهاي اشتراك دانش باشد.

بر همين اساس، سازمان ها بايد افرادي را استخدام كنند كه در رابطه با وظايف كاري از دانش و تجربه بيشتري برخوردار باشند، چنين افرادي تأثيرپذيري بيشتري از اشتراك دانش را تجربه خواهند كرد و تمايل و گرايش بيشتري نيز به اشتراك دانش خواهند داشت (Gao, 2004). افزون بر اين، سازمان ها بايد به امر آموزش توجه بسياري كرده و به صورت منظم و مداوم كلاسها و كارگاه هاي آموزشي جهت روزآمدسازي دانش كاركنان برگزار كنند.


3-1-4. عدم اطمينان نسبت به ارزش و سودمندي دانش شخصي

يكي ديگر از موانعي كه محققان به آن اشاره كرده اند، عدم اطمينان بعضي از كاركنان نسبت به ارزش دانش و تجربه شان براي ديگران است. اين مسئله، موجب خواهد شد كه سازمان ها قادر به شناسايي كاركناني كه داراي دانش و تجربه مفيد و ارزشمند هستند نباشند و به نوبه خود اين دانش و تجربه نيز در اختيار سايرين كه به آن نياز دارند قرار نخواهد گرفت. اسزولانسكي (Szulanski, 1996 در O`Dell & Grayson, 1998) در نتيجه پژوهش خود از اين مورد به عنوان يكي از بزرگترين موانع اشتراك دانش در بسياري از سازمان ها ياد مي كند. بنابراين، به نظر مي رسد كه مديران سازمان ها بايد از طريق تشويق كاركنان و تأكيد بر اين نكته، كه كم اهميت ترين مسئله در فرايند كاري مي تواند بزرگترين مشكلات سازمان را حل نمايد حس اطمينان نسبت به ارزشمند بودن تجربه كاركنانشان را در آنها ايجاد نمايند.

3-1-5. عدم اعتماد ميان كاركنان

عدم اعتماد به عنوان يك عامل بازدارنده و مانع مهم در رابطه با همكاريهاي درون سازماني، همچنين كارآمدي اشتراك دانش در سازمان هاي مورد توجه بسياري از تحقيقات است (Dodgson, 1993; Dyer & Singh, 1998 در Zhang & Faerman, 2004). در واقع، بدون وجود حس اعتماد در ميان كاركنان نبايد انتظار داشت كه آنها به سادگي دانش و تجربيات خود را در اختيار يكديگر قرار دهند. اشتراك دانش در اثر تعامل ميان كاركنان و گرايش مثبت آنان نسبت به اين امر اتفاق مي افتد و اگر در تعاملي كه ميان كاركنان صورت مي گيرد اعتماد دو جانبه وجود نداشته باشد، به يقين اشتراك دانش و تجربه آن طور كه مورد دلخواه سازمان است انجام نخواهد گرفت. در واقع، عدم اعتماد ميان كاركنان به عدم اعتماد نسبت به صحت و درستي دانش به اشتراك گذاشته شده و توزيع شده در سطح سازمان نيز مي انجامد. نلسون و كوپريدر (Nelson & Cooprider, 1996 در Gao, 2004) نيز در پژوهشي كه انجام دادند، به اين نتيجه رسيدند كه چنانچه اعتماد دوجانبه ميان كاركنان وجود داشته باشد، اين اعتماد تسهيل كننده اشتراك دانش و كارگروهي خواهد بود و هرچه اين اعتماد افزايش يابد، ميزان دانش به اشتراك گذاشته شده و استفاده از آن دانش نيز افزايش خواهد يافت. بنابراين، سازمان ها بايد فرصتهاي بيشتري براي ايجاد تعامل ميان كاركنان فراهم آورند تا از اين طريق اعتماد ميان كاركنان افزايش يابد.

3-1-6. فردگرايي

فردگرايي و وجود حس رقابتي در افراد به عنوان يك عامل بازدارنده و مانعي براي اشتراك دانش در سازمان ها مورد توجه قرار گرفته است (Sharifuddin & Rowland, 2004; Galleta et al., 2002). نوناكا (Nonaka, 1994) معتقد است تعداد افرادي كه در سازمان ها دانش خود را آزادانه و به طور رايگان به اشتراك مي گذارند بسيار كم است. در واقع ويژگي هاي شخصيتي افراد، بينش، عقايد و فرهنگ آنها در اين رابطه مؤثر است و سازمان ها بايد به هنگام استخدام به اين نكته توجه بسياري داشته باشند؛ زيرا كاركناني با ويژگي فرد گرايي و رقابتي بودن، ممكن است با انگيزه هاي بيروني قوي در فعاليت هاي اشتراك دانش شركت نمايند ولي نقش انگيزه هاي بيروني پايدار نيست و افراد بايد از درون براي شركت در فعاليتهاي اشتراك دانش انگيزه داشته باشند.

3-1-7. مهارت ضعيف در ارتباطات كلامي و نوشتاري

بسياري از محققان اشاره كرده اند كه توانايي كاركنان براي به اشتراك گذاري دانش تا حد زيادي بستگي به مهارتهاي ارتباطي آنها دارد (مانند، Davenport & Prusak, 1998; Hendriks, 1999; Meyer, 2002 در Riege, 2005). مهارتهاي ارتباطي كاركنان چه كلامي (براي به اشتراك گذاري دانش ذهني) و چه نوشتاري، پايه و اساس به اشتراك گذاري مؤثر دانش در سازمان ها مي باشد. بنابراين، چنانچه كاركنان سازمان ها، در برقراري ارتباط و مهارتهاي كلامي و نوشتاري ضعيف باشند به طور قطع، اشتراك دانش به صورت مفيد و مؤثر در آن سازمان ها انجام نخواهد شد. در همين راستا، ضروري است كه مديران سازمان ها از طريق برگزاري كلاسهاي آموزشي موجبات تقويت مهارتهاي ارتباطي كاركنان (كلامي و نوشتاري) را فراهم آورند.
3-1-8. عدم تعهد فرد نسبت به سازمان

تعهد سازماني نيز به عنوان يكي از عوامل تأثيرگذار بر اشتراك دانش در بسياري از تحقيقات مورد توجه قرار گرفته است (مانند، Van den Hoof & De Ridder, 2004; Vera-Munoz, Ho & Chow,2006). ميير و آلن (Meyer & Allen, 1997 در Van den Hoof & De Ridder, 2004) انواع تعهد سازماني را در سه گروه تقسيم بندي مي كنند:

تعهد مؤثر: در اين نوع تعهد، كارمند داراي احساسي است كه به ادامه همكاري در سازمان تمايل دارد.

تعهد مستمر: در اين نوع تعهد، كارمند از جنبه هاي منفعت و سودآوري به محيط كار مي نگرد. اين امر، موجب مي شود كه او احساس كند به ادامه همكاري در سازمان نياز دارد.

تعهد قانوني: در اين نوع تعهد، كارمند احساس اجبار مي كند و مجبور به ادامه فعاليت در سازمان است.

از سوي ديگر، تعهد سازماني بستگي به ميزان هماهنگي كارمند با اهداف و ارزشهاي سازماني دارد. بنابراين، چنانچه تناسبي ميان فرهنگ سازماني و ويژگي هاي شخصيتي كاركنان وجود نداشته باشد منجر به كاهش تعهد سازماني فرد در طي زمان خواهد شد كه اين امر به نوبه خود بر تمايل كارمند به اشتراك دانش تأثيرگذار است و به عنوان يك عامل بازدارنده مطرح مي شود. در اين رابطه، سازمان ها بايد در گزينش و استخدام كاركنان به اين نكته توجه داشته باشند و سازگاري افراد با اهداف و ارزشهاي سازماني را مورد بررسي دقيق قرار دهند.

3-2. موانع مربوط به سازمان در فرايند اشتراك دانش

موانع سازماني، موانعي هستند كه تحت تأثير امكانات، ساختار سازماني، قوانين، روشها و فرهنگ سازمان مي باشند. در ادامه، برخي از مهمترين موانع سازماني ارائه خواهد شد و به اختصار تأثير آنها بر اشتراك دانش در سازمان توضيح داده مي شود.

3-2-1. فرهنگ سازماني

فرهنگ سازماني به عنوان يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار بر اشتراك دانش در بسياري از تحقيقات مورد توجه قرار گرفته است (مانند، McDermott & O`Dell, 2001; Riege, 2005; Yi, 2005; Vera-Munoz, Ho & Chow,2006). وجود فرهنگ مبتني بر تشريك مساعي و همكاري در يك سازمان تأثير بسياري بر فرايند اشتراك دانش دارد. در چنين محيطي اعتماد رشد مي كند و افراد متوجه خواهند شد كه با اشتراك دانش نه تنها ضرري به آنها نمي رسد، بلكه منافع بسياري نيز نصيبشان مي گردد (Yu, Wilkins & Ma, 2004). اخاسن و ايسنهارت (Okhuysen & Eisenhardt, 2002 در Gao, 2004) تحقيقي در اين رابطه انجام داده و دريافتند كه در صورت وجود محيط تعاملي مناسب در سطح سازمان، دانش فردي در گروه ها به طور مؤثري تبديل به دانش جمعي و سازماني خواهد شد و بدين ترتيب اشتراك دانش تسهيل خواهد شد. در حقيقت، وجود فرهنگ همكاري در محيط و تعاملات درون سازماني يكي از پيش فرض هاي مهم براي اشتراك دانش در ميان كاركنان و گروه ها مي باشد. در فرهنگ سازماني كه دانش و سرمايه ذهني يك منبع باارزش براي سازمان تلقي شود، تبادل دانش قدرت محسوب شده و براي كاركناني كه در فعاليتهاي اشتراك دانش شركت و به آنها ارزش و احترام خاصي قائل شوند؛ به طور قطع اشتراك گذاري دانش برايشان به عنوان يك فعاليت ارزش آفرين محسوب مي گردد و تمايل و گرايش كاركنان نسبت به آن افزايش مي يابد. بنابراين، با توجه به اهميت اين عامل، چنانچه فرهنگ يك سازمان كه شامل ارزشها و هنجارهاي تعريف شده براي آن سازمان است با ويژگي هاي رفتار اشتراك دانش كه رفتاري مبتني بر تعاملات و همكاري هاي فردي و گروهي است انطباق نداشته باشد مانعي براي عملكرد مؤثر اشتراك دانش در يك سازمان خواهد بود.

3-2-2. عدم حمايت از سوي مديريت سازمان

رفتار و عملكرد مدير سازمان را مي توان با توجه به اهميت وي به فعاليتهاي اشتراك دانش، حمايت وي از اين فعاليتها و درواقع آگاهي داشتن نسبت به نقش مؤثر اشتراك دانش در سازمان ها و پشتيباني از اين فرايند ارزيابي نمود (Gao, 2004). در واقع، مديران كارآمد با توجه به توانايي در شكل دهي به ساختارها و فرايندهاي سازماني مرتبط با مديريت و اشتراك دانش، همچنين پرورش هنجارها و ارزشهايي در اين خصوص مي توانند به گونه اي مؤثر در اشتراك دانش سازماني تأثيرگذار باشند (Zhang & Faerman, 2004). همچنين، آنها مي توانند نوعي فرهنگ دانش مدار در سازمان ايجاد كنند كه كاركنان براي دانش به عنوان يك منبع رايج در سازمان ارزش قائل شوند و نيز افراد را براي اشتراك دانش تقويت كنند. مديران بايد تمايل به اشتراك دانش را از طريق رفتارهاي اشتراك دانش و شركت در فعاليتهاي آن نشان دهند و كاركنان خود را به انجام چنين رفتارهايي ترغيب و به صورت مادي يا غيرمادي آنها را تشويق كنند.

3-2-3. عدم اعتماد سازماني

تقويت روحيه اعتماد در ميان كارمندان نقش مؤثري بر اشتراك دانش در سازمان دارد. وقتي كليه كاركنان اعم از كارمندان تازه استخدام، موقت و پاره وقت احساس كنندبه عنوان عضوي از گروههاي كاري براي سازمان اهميت دارند، روحيه اعتماددربين آنان به وجود مي آيد. اعتمادسازي در سازمان با گوشه گيري مديريت و دوري ازكاركنان به دست نمي آيد، بلكه از طريق تماس و ملاقات مديريت با آنها شكل مي گيرد. افزون بر اين، مديران بايد از نظرات و ديدگاههاي كاركنان خود آگاهي يابند و براي پيشنهادات و انتقادهاي آنها جهت پيشبرد اهداف سازمان اهميت و اعتبار قائل شوند. بدين ترتيب، هنگاهي كه تصميم گيري ها با نظرخواهي از كاركنان انجام شود؛ اطلاعات در سطح وسيعي در سازمان جريان داشته باشد و در دسترس كاركنان سازمان قرار بگيرد؛ همچنين، اگر مديران رفتار عادلانه اي با كاركنان داشته باشند سطح اعتماد در سازمان افزايش خواهد يافت. بنابراين، عدم وجود چنين اعتمادي ميان فرد و سازمان منجر به گوشه گيري و انزواي كارمند خواهد شد، وي تمايلي براي به اشتراك گذاري دانش و تجربه هاي خود براي بهبود عملكرد سازمان نخواهد داشت و كم كم تعهد خود نسبت به سازمان را از دست خواهد داد.

3-2-4. ساختار سازماني سلسله مراتبي

ساختار سلسله مراتبي به عنوان يكي از موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش توسط محققان مورد بررسي قرار گرفته است (Ruggles, 1998; Ives et al., 2000; Bill, 2003 در Yi, 2005). بر اساس نتايج پژوهشها، ساختار سازماني باز و انعطاف پذير به گونه اي جريان دانش از بالا به پايين و پايين به بالا هر دو امكان پذير باشد، به اشتراك گذاري مؤثر دانش را امكان پذير مي سازد. از سوي ديگر، در ساختار سازماني سلسله مراتبي كه جريان اطلاعات و دانش به صورت دستور از بالا به پايين است فرصتهاي به اشتراك گذاري دانش را كاهش داده و مانعي براي اجراي مؤثر آن خواهد بود.

3-2-5. فقدان راهبردهاي اشتراك دانش

ايجاد راهبردهاي مناسب براي اشتراك دانش به معناي شناسايي و فراهم كردن انواع روشهايي است كه افراد بتوانند به راحتي دانش خود را به اشتراك بگذارند. بنابراين، فقدان چنين مكانيزم هايي در سازمان ها منجر به كاهش تعاملات و در نتيجه اشتراك دانش خواهد شد. هولتهام و كورتني (Holtham & Courtney, 1998 در Gao,2004) در مقاله خويش به برخي از مجراي هاي رسمي و غير رسمي مؤثر بر اشتراك دانش اشاره كرده اند. راهبردهاي غيررسمي مي تواند شامل ملاقاتهاي برنامه ريزي نشده، سمينارهاي غيررسمي و يا حتي گفتگو به هنگام صرف چاي باشد. اينگونه راهبردها جهت ارتقاء اشتراك دانش ذهني به خصوص در سازمان هاي كوچك بسيار مؤثر هستند. راهبردهاي رسمي نيز شامل جلسات آموزشي، سمينارها و به طوركل مواردي را شامل مي شود كه تحت نظارت سازمان است. در هر صورت نكته مهم آن است كه با بكارگيري انواع رسانه ها و راهبرد ها در جهت اشتراك دانش مي توان ارتباط ميان افرادي كه به دنبال دانش هستند و افرادي كه آن را در اختيار دارند تسهيل كرد (Robertson, Swan & Newell, 1996 در Gao,2004).

بسياري از تحقيقات (Alavi & Leidner, 2001) در حوزه نظام هاي اطلاعاتي نيز بر راهبردهاي اشتراك دانش به دليل نقش مؤثر فناوري اطلاعات در به اشتراك گذاري دانش با استفاده از فناوري تأكيد مي كنند. در اين رابطه، پايگاه هاي داده Lotus Notes، بردهاي الكترونيكي، نظام هاي ويدئو كنفرانس و نقشه دانش در جهت ارتقاء فرايند اشتراك دانش در بسياري از سازمان ها به كار گرفته شده است. به واقع هرچه مجراهاي به كارگرفته شده جهت انجام فعاليتهاي اشتراك دانش ملموس تر، قوي تر و انعطاف پذيري بيشتري داشته باشند امكان گرايش مثبت كاركنان نسبت به رفتار اشتراك دانش بيشتر خواهد بود.

3-2-6. فقدان نظام پاداش دهي و نظام هاي انگيزشي مناسب

همانطور كه پيشتر اشاره شد، به اشتراك گذاري دانش و تجربه اي كه نتيجه سالها تلاش و كار است نياز به انگيزه قوي دارد. چنانچه مديران سازمانها سازوكارهاي تشويقي مناسبي براي ايجاد انگيزه در كاركنان در نظر نگيرند، كاركنان نيز تمايلي به انجام اين فعاليت نخواهند داشت. علوي و لايدنر (Alavi & Leidner, 2001) بر اهميت تحقيق در رابطه با انواع نظام هاي پاداش براي ايجاد انگيزه در كاركنان براي به اشتراك گذاري دانش تأكيد مي كنند. آرگوت، مك اويلي و ريگانز (Argote, McEvily & Reagans, 2003) نيز به اين نكته اشاره مي كنند كه وجود پاداش و مشوق براي فرايند مديريت دانش اهميت بسياري دارد. به عنوان مثال، در شركت هايي چون Siemens و Xerox افراد به طور مستقيم جهت همكاري شان و به اشتراك گذاري دانش تخصصي شان تشويق مي شوند و به آنها پاداش داده مي شود (Sunderasen & Zhang, 2004). البته، بايد توجه داشت كه پاداش ها و مشوق ها اگر فقط جنبه مادي داشته باشد رقابت در ميان كاركنان را ترويج خواهد داد، بنابراين مديران بايد به مشوق هاي معنوي چون نظرخواهي از كاركنان و شركت آنان در تصميم گيري ها كه ماندگاري بيشتري داشته و منجر به ايجاد انگيزه دروني در افراد مي شوند توجه بيشتري كنند (Goh, 2002).

3-2-7. عدم امنيت شغلي

عدم امنيت شغلي به عنوان يك عامل بازدارنده مهم در اشتراك دانش مطرح است. اعتقاد به اينكه دانش قدرت است و به اشتراك گذاري آن باعث مي شود قدرت و اعتبار كارمند و موقعيت فعلي وي در سازمان به خطر بيفتد منجر به عدم شركت وي در فعاليتهاي اشتراك دانش خواهد شد (Joireman et al., 2004; Sharifuddin & Rowland, 2004; Reige, 2005). اين امر مي تواند به اين دليل باشد كه اهداف و مقاصد اشتراك دانش در سازمان به خوبي روشن نشده و شفاف نيست. افزون بر آن، عدم امنيت شغلي در سازمان به عنوان يك مانع بالقوه مي تواند نتيجه سياستهاي نادرست سازمان نيز باشد. در برخي از سازمان ها ممكن است كاركنان احساس كنند كه اگر دانش آنها برتر از ساير كاركنان باشد در پست خود باقي خواهند ماند. در غير اينصورت چنانچه فردي با دانش بيشتر پيدا شود، آن كارمند پست خود را از دست خواهد داد. بنابراين، چنانچه كارمندان تصور كنند كه سازمان براي اشتراك دانش ارزش قائل نيست و با شركت در فعاليتهاي اشتراك دانش ممكن است شغل خود را نيز از دست بدهند در اينگونه فعاليتها شركت نمي كنند و دانش خود را براي خويش حفظ خواهند نمود (Reige, 2005).

3-2-8. پست شغلي نامناسب

پست شغلي از ديگر عواملي است كه بر اشتراك دانش در سازمان ها تأثير مي گذارد. كاركنان تجربه هاي قبلي، آموزشها، دانش و مهارتهاي خود را به سازمان مي آورند و در صورتيكه در مكان مناسب و مرتبط با دانسته هاي قبلي و تجربه هايي كه داشته اند به كارگرفته نشوند، نمي توانند از دانش خود در جهت بهبود عملكرد سازمان استفاده كنند. اين مسئله منجر به گوشه گيري و انزواي كارمند خواهد شد، به گونه اي كه نمي تواند دانش و تجربه هاي خود را در اختيار ساير همكاران قرار دهد (Bogdanowicz & Baily, 2002 درSmith, 2001 ;Sharifuddin & Rowland, 2004). بنابراين، مديران سازمان ها بايد اين نكته را مدنظر قرار دهند و افراد را با توجه به دانش و تجريه اي كه دارند در پست مناسب شغلي قرار دهند تا تمايل و اشتياق بيشتري براي ارائه و دريافت دانش داشته باشند.

3-3. موانع مربوط به فناوري در فرايند اشتراك دانش

فناوري امكان دسترسي سريع به حجم زيادي از داده ها و اطلاعات را فراهم كرده و همكاري از راه دور را ممكن مي سازد. اين امر، منجر به تسهيل اشتراك دانش مي شود. در اين راستا، نكته اصلي به كارگيري نظام فناوري مناسب براي اشتراك دانش با توجه به وضعيت سازمان و كاركنان است. ممكن است ابزارهاي فناوري كه در يك سازمان موجب تسهيل اشتراك دانش شده است، در سازماني ديگر اين فرايند را با شكست مواجه كند. در ادامه، به برخي از مهمترين موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش مرتبط با فناوري اشاره مي شود.


3-3-1. عدم هماهنگي ميان نظام هاي فناوري اطلاعات موجود و فرايند كاري و نيازهاي كاركنان

شكي نيست كه فناوري هايي چون اينترنت، اينترانت، نظام هاي پست الكترونيكي و نرم افزارهاي گروه افزار به طور قابل توجهي موانع رسمي برقراري ارتباطات در سازمان را كاهش مي دهند. اما، لازم است كه اين ابزارها با اهداف سازمان هماهنگ و يكپارچه بوده و انواع ارتباطات سازماني را تحت پوشش قرار دهد. عدم هماهنگي ميان نظام هاي فناوري اطلاعات و فرايند كاري كاركنان نه تنها تأثيري در تسهيل اشتراك دانش در سطح سازمان نخواهد داشت، بلكه به عنوان يك عامل بازدارنده در اين فرايند عمل خواهد كرد. اين امر به طور قطع ناشي از مشكلات فني نظام فناوري نيست، بلكه با توجه به عدم تطابق نظام با نيازها و ملزومات كاري كاركنان تأثيري بر وضعيت اشتراك دانش و تسهيل آن در سازمان نخواهد داشت (O`Dell & Grayson, 1998). بنابراين، سازمان ها بايد در انتخاب نظام فناوري اطلاعات دقت كنند، فرايندهاي كاري و ملزومات مورد نياز در سطح سازمان را بررسي كرده و با توجه به اين موارد نظام فناوري مناسب را براي افزايش انگيزه كاركنان در اشتراك دانش و بهبود وضعيت اين فرايند در سازمان تهيه نمايند.

3-3-2. انتظارات غيرواقعي كاركنان از فناوري اطلاعات

يكي ديگر از موانع مرتبط با فناوري اطلاعات در راستاي به اشتراك گذاري دانش، عدم آشنايي دقيق كاركنان با امكانات و توانايي هاي هر يك از نظام هاي اطلاعات موجود مي باشد. به گونه اي كه اين عدم آشنايي باعث ايجاد انتظارات غيرواقعي در كاركنان مي شود و چنانچه اين انتظارات عملي نشود، كاركنان تمايلي به استفاده از نظام نخواهند داشت. به عنوان مثال، فناوري هاي هوش تجاري براي ارزيابي محيط هاي اقتصادي و رقابتي، فناوري هاي همكاري و يادگيري توزيع شدهبراي مكان يابي و بازيابي دانش دروني و بيروني و فناوري نقشه دانشبراي رديابي منابع دانش به كار مي روند(Gold et al., 2001 در Reige, 20005). بنابراين، آشنايي دقيق با امكانات اين فناوري ها كه از طريق آموزشهاي رسمي و غيررسمي امكان پذير خواهد بود، باعث خواهد شد كه كاركنان انتظارات غيرواقعي از آنچه اين نظام مي تواند انجام دهد و آنچه نمي تواند انجام دهد نداشته باشند و بتوانند از آنها در راستاي تسهيل تعاملات و به اشتراك گذاري دانش در سطح سازمان بهره ببرند.

3-3-3. عدم آموزش كافي براي استفاده از نظام هاي فناوري اطلاعات

امروزه، بيشتر فرايندهاي كاري كاركنان در سازمان ها وابسته به استفاده از نظام هاي فناوري اطلاعات است. با توجه به اينكه يك سازمان در استراتژي مديريت دانش خود، تلاش مي كند تا به اشتراك گذاري دانش به جزئي از فرايندهاي كاري كاركنان تبديل شود بايد به اين موضوع توجه نمايد كه چنانچه كاركنان با نحوه كار و استفاده از نظام هاي فناوري اطلاعات كه براي تسهيل اشتراك دانش خريداري شده است آشنايي كافي نداشته باشند، تمايلي براي استفاده از آن نيز نخواهند داشت و اين امر مانعي براي اشتراك دانش در سازمان مي باشد. بنابراين، ضروري است تا سازمان ها از طريق ارائه آموزشهاي كافي نسبت به نحوه استفاده از نظام هاي فناوري اطلاعات، كاركنان را به طور كامل با نظام ها آشنا و به نوعي مأنوس كنند. در اين صورت، كاركنان انگيزه بيشتري براي استفاده از آن نظام ها را خواهند داشت.
4. جمع بندي و نتيجه گيري

امروزه، با توجه به اهميت و ارزش دانش در موفقيت و پيشرفت سازمان ها، مديريت اين منبع ناملموس به يكي از حياتي ترين مسائل سازماني تبديل شده است. بنابراين، با پذيرفته شدن دانش به عنوان يك منبع راهبردي براي سازمان ها و اهميت آن در ميزان توانايي و پايداري يك سازمان در فضاي رقابتي، نياز مبرمي به ايجاد روشهاي توليد، اشتراك و به كارگيري دانش در سازمان به وجود آمده است. همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد، اشتراك دانش به عنوان يكي از جنبه هاي اصلي مديريت دانش مي باشد. اشتراك دانش پيوند ميان مديريت دانش و خلاقيت و نوآوري در سازمان است. بنابراين، سازمان هايي كه در نظر دارند برنامه مديريت دانش را به طور موفق و مداوم اجرا نمايند، بايد به موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش نيز توجه داشته باشند. فهرستي از موانع اشتراك دانش كه در اين مقاله به آنها پرداخته شد، راهنمايي براي مديران است تا به هنگام بررسي وضعيت دانشي سازمان خود به لحاظ زيرساختها، منابع، فرايندها و ساير جنبه ها، موانع و عوامل بازدارنده را نيز مورد توجه قرار دهند و براي رفع آنها چاره اي بينديشند. همانطور كه اشاره شد، تك تك اين موانع و يا تركيبي از آنها مي تواند در سازمان ها وجود داشته باشد و هر يك به نوعي كه شرح آن داده شد بر اثربخشي فعاليتهاي اشتراك دانش در سازمان تأثير دارند.

بدين ترتيب، براي موفقيت آميز بودن فعاليتهاي اشتراك دانش ضروري است كه اهداف و استراتژي ها مبتني بر فرهنگ دانش مدار باشد و ميان اين سه عامل اصلي (عوامل فردي، سازماني و فناوري) و زيرمجموعه هاي آنها هماهنگي و يكپارچگي ايجاد شود. ايجاد انگيزه و تشويق كاركنان به كسب، توليد، اشتراك و به كارگيري دانش؛ ايجاد ساختار سازماني باز و انعطاف پذير در راستاي تسهيل جريان و توزيع دانش در سطح سازمان، فراهم آوردن منابع و ايجاد رويه ها و فرايندهايي براي ايجاد فرهنگ يادگيري مداوم، تعيين استراتژي و اهداف واضح و روشن در راستاي اجرايي كردن فعاليتهاي اشتراك، به كارگيري مديران و رهبران دانش كه حمايتگر اشتراك هدفمند دانش در سازمان باشند؛ و در نهايت استفاده و به كارگيري فناوري هاي مدرن در راستاي اهداف و نيازها و ملزومات كاري كاركنان و ارائه آموزشهاي لازم از جمله مواردي است كه مي تواند تضمين كننده موفقيت اشتراك دانش در يك سازمان باشد.

فرايند اشتراك دانش براي سازمان ها ارزش واقعي نخواهد داشت، مگر اينكه دانش مفيد و مناسب در زمان مناسب در اختيار فرد مناسب قرار بگيرد. بنابراين، اولين گام در راستاي موفقيت فعاليتهاي اشتراك دانش كه براي سازمان ها ارزش آفرين خواهند بود شناسايي موانع و عوامل بازدارنده اشتراك دانش مي باشد. با توجه و بررسي اين موانع و رفع آنها، جريان توزيع و به اشتراك گذاري دانش در سازمان ها تسهيل شده و موفقيت سازمان ها را به دنبال خواهد داشت.
با تشکر.

شنبه 24 خرداد 1393 - 23:05
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
akhavan-ali آفلاین


ارسال‌ها : 4
عضويت : 1 /2 /1393
محل زندگي : پايتخت
تشکرها : 1
تشکر شده : 2
پاسخ : 6 RE كيس شماره 3 (به اشتراك گذاري دانش با نشانه گذاري جمعي) :
سلام ؛

آخر ترم آخر ...

در ابتدا از دوستاني كه متن مقالات را درج مي كنند تقاضاي ذكر منبع دارم !

اما بعد ؛
1- اساس مديريت دانش استفاده از فنون، مهارت ها، تجارب، آموخته ها و علم كاركنان و مديران شركت است، و اساس يك سيستم اطلاعات، طبقه بندي اطلاعات و سهولت دسترسي به آن است.
بنابراين وجود "نشانه گذاري" به عنوان بخشي از يك سيستم اطلاعاتي در حوزه ي مديريت دانش ضروري به نظر مي رسد.
2- مانند هر سيستم اطلاعاتي ديگر فراهم بودن زير ساخت ها و امكانات نرم افزاري و سخت افزاري در كنار آمادگي مديران و كارمندان براي استفاده از چنين سيستمي لازم و ضروري به نظر مي رسد.
البته از هزينه هاي (مالي، زمان و...) استفاده از چنين سيستمي نيز نبايد غافل بود.
پس سازمان بايد ابتدا به بررسي فوايد و نتايج استفاده از اين امر و نيز هزينه هاي مربوطه بنمايد.
داشتن اين سيستم براي يك سازمان با تاكيد بر امر تحقيق و پژوهش بسيار ضروري است.
3- لزوما نيازي به يكسان سازي ندارد،
اما استفاده از يك استاندارد كلي مطابق با ساير سيستمها، اگر شركت بخواهد علاوه بر سيتم مستقر در شركت با ساير سيستم هاي عمومي و جهاني تعامل داشته باشد ضروري است.
چرا كه احتمالا كاربران حين كار با دو سيستم دچار اشتباه و سر درگمي مي شوند.
و همچنين براي به اشتراك گذاري اطلاعات موجود در شركت، و يا استفاده از اطلاعات بيروني در شركت نياز به تغيير قالب و نحوه ي نشانه گذاري بوجود مي آيد. كه اين امر مستلزم صرف زمان بوده و ميتواند خالي از اشتباه نيز نباشد.

با تشكر از استاد گرامي سركار خانم قلمكاري (دكتر قلمكاري، به زودي...)


امضای کاربر :
یکشنبه 01 تیر 1393 - 10:28
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.



تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ